معمار سوپر استار دوبی
نوشته شده توسط:میثم مطلق در معماری » معماری جهان | ۰۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۸ | ۳ دیدگاهدر صفحه نخست وبسایت تام رایت، این جمله از وی نقش بسته است: «اگر بتوانید ساختمانی را تنها با چند حرکت قلم طوری طراحی کنید که همه بتوانند هویت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخیص دهند، گام اصلی را به سوی خلق یک معماری آیکونیک برداشتهاید.» تام رایت را بیشتر بهواسطه ساختمانهایش میشناسند. بهویژه هنگامی که نام برجالعرب به میان میآید، کمتر کسی است که تصویری از آن در ذهن نداشته باشد. وی که خود شخصا هتل هفتستاره برجالعرب را به عنوان نمادی برای آینده دوبی طراحی کرده است، دفتر اصلی گروه طراحی اتکینز را در لندن مدیریت میکند که یکی از بزرگترین و فعالترین شرکتهای بینالمللی بهویژه در آسیا و خاورمیانه است و تاکنون پروژههای متعددی را در زمینههای مختلف معماری، پلسازی، بنادر، سکوهای نفتی و... در سراسر جهان طراحی و اجرا کرده است. این شرکت با توجه به تنوع، کیفیت، مسوولیتپذیری و نوآوری در پروژههای خود، در سال 2008 میلادی به عنوان «معمار سال» و «جوانترین معمار خاورمیانه» برگزیده شده است.این گفتوگو به بهانه نخستین حضور حرفهای تام رایت در ایران صورت گرفته است که در خلال آن، برخی از تجربیات و دیدگاههای وی در طراحی به عنوان یکی از پرکارترین معماران حاضر در ساختوسازهای سالهای اخیر دوبی مورد پرسش قرار میگیرد. بخشی از این گفتوگو بهصورت اینترنتی و بخشی نیز در تهران انجام شده است.
با نگاهی به آثار اتکینز، به نظر میرسد که فرمهای ایجادشده از یکدیگر بسیار متمایز هستند و به عبارت دیگر هر ساختمان دارای یک شخصیت متفاوت است. چه عامل یا عواملی منجر به بروز این کیفیت و تنوع در فرمها شده است؟ به طور کلی چه رویکردی را در معماری دنبال میکنید و تابع چه دیدگاهی در طراحی هستید؟
روش ما در اتکینز بدین ترتیب است که برای هر پروژه، خصوصیات و ویژگیهای سایت را به دقت بررسی میکنیم و بر اساس آن و با توجه به محدودیتهای موجود، سعی میکنیم ساختمان را طوری طراحی کنیم که در عین حال بیشترین نمود از خواستههای کارفرما باشد. این روش در طراحی، راهی در جهت دستیابی به سبکهای متنوع است که بهواسطه همکاری گروهی از معماران مختلف شرکت اتکینز که در فرآیند طراحی حضور دارند، محقق میشود. در حقیقت هر پروژه متفاوت از پروژههای دیگر است، ولی همه آنها دارای سطح مشخصی از کیفیت طراحی هستند.
برجالعرب یکی از مشهورترین آثار شماست؛ در این فرم خاص به دنبال ارائه چه کاراکتری بودهاید؟ آیا این طرح را نقطه عطفی در مسیر حرفهای خود میدانید؟
برجالعرب هنوز بارزترین پروژهای است که من طراحی کردهام. گمان میکنم بسیار سخت باشد که دوباره چنین فرصتی را در اختیار داشته باشم. نقطه قوت اصلی در این پروژه آن بود که خواستهها و انتظارات کارفرما را پیشبینی کردیم و دقیقا میدانستیم که وی در این پروژه به دنبال چیست. این پیشبینی تضمینی بر موفقیت طرح بود.
با توجه به اینکه بارها اظهار داشتهاید که در طراحی برجالعرب دستیابی به یک اثر نمادین که به مشخصه دوبی تبدیل شود موردنظر کارفرما بوده است، تا چه حد و بر چه اساس خود را در تحقق این امر موفق میدانید؟
میتوانم بگویم که من بهترین شخص برای پاسخگویی به این سوال نیستم. بلکه دیدگاه مردمی که در خیابانها حاضر و ناظر بر ساختمانها هستند، واژه آیکونیک را در خصوص یک اثر معنا میبخشد. باید از آنها بپرسید. تنها چیزی که من میگویم این است که این هتل یکی از بناهایی است که بیشترین تعداد عکس از آن گرفته شده است. فکر میکنم که این مقدمهای در پاسخ به سوال شماست.
در سالهای اخیر، دوبی بهدلیل جذب حجم انبوهی از سرمایهها، به عرصهای برای تحقق ایدههای بلندپروازانه معماران تبدیل شده است. با توجه به تجربیات خود در این منطقه، آینده این جریان را چگونه ارزیابی میکنید؟ خوب یا بد؟
البته این خوب است که معماران هر چیزی که میخواهند بتوانند بسازند.
منظورم خوب یا بد برای معماری است، نه معمار.
منظور شما را میفهمم. من فکر نمیکنم معماران بتوانند هر چیزی که تصور میکنند بسازند، چرا که بسیاری از مسائل، از جمله مسائل مالی، قوانین یا زیرساختها همواره آنها را محدود میکند. از سوی دیگر، کارفرمایان طرحهایی را میپذیرند که جالب و جذاب باشد و در عین حال به دنبال نتیجه خوب و سریع هستند. بنابراین حتی بهترین و بلندپروازانهترین ایدههای معماران هم ممکن است مورد قبول کارفرما واقع نشود. به عقیده من معماری در دوبی به طور کلی فرآیند خوبی را طی نمیکند، بلکه همانند یک لباس ناهماهنگ و به هم ریخته است که ترکیبی از همه ایدهها، سبکها و تصورات متفاوت و حتی متناقض در آن نمایان است.
شاید بهخاطر این است که آنها هیچ پیشزمینهای برای هویتبخشی به معماری امروز خود ندارند.
بله و به همین دلیل است که خواستههای کارفرما بسیار متفاوت از چیزی است که در اروپا وجود دارد. در اروپا مجموعه عناصری وجود دارند که شما را محدود میکنند. معماریای که در خیابانها میبینید ایدههای خاصی را به شما القا و به عبارت صریحتر حکم میکنند و سبکهای قدیمیای وجود دارند که بهصورت یک ترکیب هماهنگ، سیمای شهری را به وجود میآورند. اما در دوبی با وجود روند سریع پیشرفت و ساختوسازهای گستردهای که طی 20 سال گذشته صورت گرفته است، تصور نمیکنم که مردم هم به مسائل اینچنینی توجه خاصی نشان داده باشند یا اینکه برنامهریزی مشخصی برای کنترل این مسائل وجود داشته باشد. میخواهم اینجا باز به برجالعرب اشاره کنم که مسوولیت خاصی را در این زمینه بر دوش گرفته است، چرا که نتیجه یک نگاه متفاوت و مجرد به معماری در این منطقه بوده است. کارفرمایان آن نیز میخواستند که این بنا کاملا متفاوت از سایر ساختمانها باشد؛ دقیقا همان نقشی که اپرای سیدنی در هویت آن شهر ایفا میکند. فکر میکنم که این نگرش ناشی از خصلت و ذهنیت عربهاست که به دنبال معماری نمایشی و تفاوتهای شاخص هستند.
با این توضیحات، امروزه نقش معماری، بهویژه معماری فضاها و کارکردهای عمومی، در جهانی شدن شهرها تا چه اندازه است؟ آیا معماری میتواند باعث به وجود آمدن یک هویت جهانی برای شهر شود؟
معماری انعکاس ایدهآلهای کارفرماست. در حقیقت ساختمانهایی که در یک شهر ساخته میشوند، هویت شهر را همانطور که ساکنان شهر میخواهند رقم میزند و نگاهی که مردم به عنوان مالکان و سازندگان ساختمانها به معماری دارند شهرشان را تعریف میکند. این به ندرت اتفاق میافتد که یک ساختمان، یک شهر را تعریف کند.
در زمینه طراحی مراکز خرید، کدامیک را موفقتر میدانید؟
بیش از هر چیز، جنبههای فیزیکی و کارکردی اصلی هستند که موفقیت یک مرکز خرید را تضمین میکنند. تنها کافی است که شما در طراحی خود یکسری قوانین مشخص را دنبال کنید. نمیتوانم با اطمینان یک نمونه را به عنوان نمونه موفق و مورد علاقهام نام ببرم، ولی مرکز خرید وستفیلد Shopping Center Westfield در انگلستان، نمود و وضوح خاصی در حوزه عملکردی خود دارد که به سختی میتوان آن را نادیده گرفت.
امروزه مراکز خرید، علاوه بر کارکرد اصلی خود، عملکردهای مختلف و متنوعی را در جهت پاسخگویی به نیازهای فرد در درون خود جای دادهاند. اما به نظر میرسد به گونهای مستقل از شهر عمل میکنند و ارتباط خود را با محیط پیرامون از دست دادهاند. آیا این موضوع را مثبت ارزیابی میکنید؟
ابتدا باید به این موضوع پرداخت که اساسا مردم چرا به مراکز خرید میروند. در این زمینه میتوانم به مصداقی اشاره کنم که در آن احداث یک مرکز خرید جدید در یکی از حومههای شهری انگلستان، موجب شد که مغازهها و واحدهای خرد تجاری آن محدوده که به طور سنتی مراکز ارتباط جمعی بودند، رونق و حیات خود را از دست بدهند. برای مردم بسیار سادهتر و ارزانتر بود که به یک مرکز خرید بزرگ بروند و یکجا مایحتاج مورد نظر خود را خریداری نمایند تا اینکه از تعدادی مغازه کوچک و پراکنده خرید کنند. به هر حال، در ابتدا به نظر میرسید زندگیای که در آن منطقه جریان داشت از میان رفته است اما به تدریج این مغازهها جای خود را در همان مرکز خرید یافتند و مجددا به زندگی مردم بازگشتند.
با توجه به ماهیت مراکز خرید، آیا کشش و جذابیت را میتوان به عنوان یک اصل در طراحی آنها مطرح نمود؟
مسلم است که باید این طور باشند. شاید نفر اول و دوم خودشان به مجموعه بیایند ولی نفر سوم را باید به آنجا کشاند. در گذشته این جذابیت چندان مطرح نبود، چرا که در کل شهر تعداد محدودی مرکز خرید وجود داشت که مردم مجبور بودند برای رفع احتیاجات خود به آنها مراجعه کنند. در آن زمان حق انتخاب محدود بود، ولی اکنون بحث رقابت مطرح است یعنی باید کاری کنیم که...
اتفاقا سوال بعدی همین است که چطور میتوانیم در این رقابت، مراکز خرید را جذابتر کنیم؟
به نظر من باید به این موضوع هم از بعد تجاری و هم از بعد معماری نگاه کرد. یعنی اینکه به یک مرکز خرید به عنوان یک مجموعه توجه کنیم، نه صرفا به عنوان یک حجم ساختمانی و نه چیزی شبیه به جعبه. لذا باید علاوه بر بازیهای معمارانه در فرم بنا، تنوعی از عملکردهای مختلف را در آن برنامهریزی کنیم.
این موضوع را از لحاظ فرم معمارانه چگونه میبینید؟
به زبان ساده باید گفت که هر مرکز خرید نیازمند یک فاکتور هیجانانگیز است که آن را در این رقابت متفاوت جلوه دهد. گاهی اوقات موضوع تنها به یک واحد تجاری در مجموعه یک مرکز خرید محدود میشود. اما این روزها در اغلب موارد جذابیت یک فرم کلی است که کمک کند تا یک مرکز خرید برای تمامی اعضای خانواده جذاب باشد.
چه نوع سازماندهی فضایی و کارکردهایی در Shopping Center، Mall Shopping و Store Department متمایزکننده این سه نوع، از یکدیگر هستند؟
Center اShopping معمولا مجموعهای از مغازهها با یک مسیر پیاده سرپوشیده بین آنهاست. Mall Shopping یک حجم بزرگ با مغازههای داخل آن در سبک آمریکایی است. Store Department یک فروشگاه تحت نظر مدیریت واحد است که دپارتمانهای مختلفی برای فروش اجناس خود دارد و در حقیقت گونه اولیه و تکاملنیافته Mall Shopping است.
درحالحاضر در بسیاری از نقاط جهان کار میکنید. از نظر خودتان در کدام کشورها مردم ارتباط بهتری را با آثار شما برقرار کرده اند؟
راحتتر است که بگوییم کجا کمتر فهمیده میشویم. در حقیقت آثار ما برای مردم انگلستان و چنین بسترهای اجتماعی و فرهنگی کمتر قابل درک است. چرا که سبک ما نه آنقدر سنتی و محافظهکارانه است و نه کاملا به دنبال آخرین مد روز.در صفحه نخست وبسایت تام رایت، این جمله از وی نقش بسته است: «اگر بتوانید ساختمانی را تنها با چند حرکت قلم طوری طراحی کنید که همه بتوانند هویت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخیص دهند، گام اصلی را به سوی خلق یک معماری آیکونیک برداشتهاید.» تام رایت را بیشتر بهواسطه ساختمانهایش میشناسند. بهویژه هنگامی که نام برجالعرب به میان میآید، کمتر کسی است که تصویری از آن در ذهن نداشته باشد. وی که خود شخصا هتل هفتستاره برجالعرب را به عنوان نمادی برای آینده دوبی طراحی کرده است، دفتر اصلی گروه طراحی اتکینز را در لندن مدیریت میکند که یکی از بزرگترین و فعالترین شرکتهای بینالمللی بهویژه در آسیا و خاورمیانه است و تاکنون پروژههای متعددی را در زمینههای مختلف معماری، پلسازی، بنادر، سکوهای نفتی و... در سراسر جهان طراحی و اجرا کرده است. این شرکت با توجه به تنوع، کیفیت، مسوولیتپذیری و نوآوری در پروژههای خود، در سال 2008 میلادی به عنوان «معمار سال» و «جوانترین معمار خاورمیانه» برگزیده شده است.این گفتوگو به بهانه نخستین حضور حرفهای تام رایت در ایران صورت گرفته است که در خلال آن، برخی از تجربیات و دیدگاههای وی در طراحی به عنوان یکی از پرکارترین معماران حاضر در ساختوسازهای سالهای اخیر دوبی مورد پرسش قرار میگیرد. بخشی از این گفتوگو بهصورت اینترنتی و بخشی نیز در تهران انجام شده است.
با نگاهی به آثار اتکینز، به نظر میرسد که فرمهای ایجادشده از یکدیگر بسیار متمایز هستند و به عبارت دیگر هر ساختمان دارای یک شخصیت متفاوت است. چه عامل یا عواملی منجر به بروز این کیفیت و تنوع در فرمها شده است؟ به طور کلی چه رویکردی را در معماری دنبال میکنید و تابع چه دیدگاهی در طراحی هستید؟
روش ما در اتکینز بدین ترتیب است که برای هر پروژه، خصوصیات و ویژگیهای سایت را به دقت بررسی میکنیم و بر اساس آن و با توجه به محدودیتهای موجود، سعی میکنیم ساختمان را طوری طراحی کنیم که در عین حال بیشترین نمود از خواستههای کارفرما باشد. این روش در طراحی، راهی در جهت دستیابی به سبکهای متنوع است که بهواسطه همکاری گروهی از معماران مختلف شرکت اتکینز که در فرآیند طراحی حضور دارند، محقق میشود. در حقیقت هر پروژه متفاوت از پروژههای دیگر است، ولی همه آنها دارای سطح مشخصی از کیفیت طراحی هستند.
برجالعرب یکی از مشهورترین آثار شماست؛ در این فرم خاص به دنبال ارائه چه کاراکتری بودهاید؟ آیا این طرح را نقطه عطفی در مسیر حرفهای خود میدانید؟
برجالعرب هنوز بارزترین پروژهای است که من طراحی کردهام. گمان میکنم بسیار سخت باشد که دوباره چنین فرصتی را در اختیار داشته باشم. نقطه قوت اصلی در این پروژه آن بود که خواستهها و انتظارات کارفرما را پیشبینی کردیم و دقیقا میدانستیم که وی در این پروژه به دنبال چیست. این پیشبینی تضمینی بر موفقیت طرح بود.
با توجه به اینکه بارها اظهار داشتهاید که در طراحی برجالعرب دستیابی به یک اثر نمادین که به مشخصه دوبی تبدیل شود موردنظر کارفرما بوده است، تا چه حد و بر چه اساس خود را در تحقق این امر موفق میدانید؟
میتوانم بگویم که من بهترین شخص برای پاسخگویی به این سوال نیستم. بلکه دیدگاه مردمی که در خیابانها حاضر و ناظر بر ساختمانها هستند، واژه آیکونیک را در خصوص یک اثر معنا میبخشد. باید از آنها بپرسید. تنها چیزی که من میگویم این است که این هتل یکی از بناهایی است که بیشترین تعداد عکس از آن گرفته شده است. فکر میکنم که این مقدمهای در پاسخ به سوال شماست.
در سالهای اخیر، دوبی بهدلیل جذب حجم انبوهی از سرمایهها، به عرصهای برای تحقق ایدههای بلندپروازانه معماران تبدیل شده است. با توجه به تجربیات خود در این منطقه، آینده این جریان را چگونه ارزیابی میکنید؟ خوب یا بد؟
البته این خوب است که معماران هر چیزی که میخواهند بتوانند بسازند.
منظورم خوب یا بد برای معماری است، نه معمار.
منظور شما را میفهمم. من فکر نمیکنم معماران بتوانند هر چیزی که تصور میکنند بسازند، چرا که بسیاری از مسائل، از جمله مسائل مالی، قوانین یا زیرساختها همواره آنها را محدود میکند. از سوی دیگر، کارفرمایان طرحهایی را میپذیرند که جالب و جذاب باشد و در عین حال به دنبال نتیجه خوب و سریع هستند. بنابراین حتی بهترین و بلندپروازانهترین ایدههای معماران هم ممکن است مورد قبول کارفرما واقع نشود. به عقیده من معماری در دوبی به طور کلی فرآیند خوبی را طی نمیکند، بلکه همانند یک لباس ناهماهنگ و به هم ریخته است که ترکیبی از همه ایدهها، سبکها و تصورات متفاوت و حتی متناقض در آن نمایان است.
شاید بهخاطر این است که آنها هیچ پیشزمینهای برای هویتبخشی به معماری امروز خود ندارند.
بله و به همین دلیل است که خواستههای کارفرما بسیار متفاوت از چیزی است که در اروپا وجود دارد. در اروپا مجموعه عناصری وجود دارند که شما را محدود میکنند. معماریای که در خیابانها میبینید ایدههای خاصی را به شما القا و به عبارت صریحتر حکم میکنند و سبکهای قدیمیای وجود دارند که بهصورت یک ترکیب هماهنگ، سیمای شهری را به وجود میآورند. اما در دوبی با وجود روند سریع پیشرفت و ساختوسازهای گستردهای که طی 20 سال گذشته صورت گرفته است، تصور نمیکنم که مردم هم به مسائل اینچنینی توجه خاصی نشان داده باشند یا اینکه برنامهریزی مشخصی برای کنترل این مسائل وجود داشته باشد. میخواهم اینجا باز به برجالعرب اشاره کنم که مسوولیت خاصی را در این زمینه بر دوش گرفته است، چرا که نتیجه یک نگاه متفاوت و مجرد به معماری در این منطقه بوده است. کارفرمایان آن نیز میخواستند که این بنا کاملا متفاوت از سایر ساختمانها باشد؛ دقیقا همان نقشی که اپرای سیدنی در هویت آن شهر ایفا میکند. فکر میکنم که این نگرش ناشی از خصلت و ذهنیت عربهاست که به دنبال معماری نمایشی و تفاوتهای شاخص هستند.
با این توضیحات، امروزه نقش معماری، بهویژه معماری فضاها و کارکردهای عمومی، در جهانی شدن شهرها تا چه اندازه است؟ آیا معماری میتواند باعث به وجود آمدن یک هویت جهانی برای شهر شود؟
معماری انعکاس ایدهآلهای کارفرماست. در حقیقت ساختمانهایی که در یک شهر ساخته میشوند، هویت شهر را همانطور که ساکنان شهر میخواهند رقم میزند و نگاهی که مردم به عنوان مالکان و سازندگان ساختمانها به معماری دارند شهرشان را تعریف میکند. این به ندرت اتفاق میافتد که یک ساختمان، یک شهر را تعریف کند.
در زمینه طراحی مراکز خرید، کدامیک را موفقتر میدانید؟
بیش از هر چیز، جنبههای فیزیکی و کارکردی اصلی هستند که موفقیت یک مرکز خرید را تضمین میکنند. تنها کافی است که شما در طراحی خود یکسری قوانین مشخص را دنبال کنید. نمیتوانم با اطمینان یک نمونه را به عنوان نمونه موفق و مورد علاقهام نام ببرم، ولی مرکز خرید وستفیلد Shopping Center Westfield در انگلستان، نمود و وضوح خاصی در حوزه عملکردی خود دارد که به سختی میتوان آن را نادیده گرفت.
امروزه مراکز خرید، علاوه بر کارکرد اصلی خود، عملکردهای مختلف و متنوعی را در جهت پاسخگویی به نیازهای فرد در درون خود جای دادهاند. اما به نظر میرسد به گونهای مستقل از شهر عمل میکنند و ارتباط خود را با محیط پیرامون از دست دادهاند. آیا این موضوع را مثبت ارزیابی میکنید؟
ابتدا باید به این موضوع پرداخت که اساسا مردم چرا به مراکز خرید میروند. در این زمینه میتوانم به مصداقی اشاره کنم که در آن احداث یک مرکز خرید جدید در یکی از حومههای شهری انگلستان، موجب شد که مغازهها و واحدهای خرد تجاری آن محدوده که به طور سنتی مراکز ارتباط جمعی بودند، رونق و حیات خود را از دست بدهند. برای مردم بسیار سادهتر و ارزانتر بود که به یک مرکز خرید بزرگ بروند و یکجا مایحتاج مورد نظر خود را خریداری نمایند تا اینکه از تعدادی مغازه کوچک و پراکنده خرید کنند. به هر حال، در ابتدا به نظر میرسید زندگیای که در آن منطقه جریان داشت از میان رفته است اما به تدریج این مغازهها جای خود را در همان مرکز خرید یافتند و مجددا به زندگی مردم بازگشتند.
با توجه به ماهیت مراکز خرید، آیا کشش و جذابیت را میتوان به عنوان یک اصل در طراحی آنها مطرح نمود؟
مسلم است که باید این طور باشند. شاید نفر اول و دوم خودشان به مجموعه بیایند ولی نفر سوم را باید به آنجا کشاند. در گذشته این جذابیت چندان مطرح نبود، چرا که در کل شهر تعداد محدودی مرکز خرید وجود داشت که مردم مجبور بودند برای رفع احتیاجات خود به آنها مراجعه کنند. در آن زمان حق انتخاب محدود بود، ولی اکنون بحث رقابت مطرح است یعنی باید کاری کنیم که...
اتفاقا سوال بعدی همین است که چطور میتوانیم در این رقابت، مراکز خرید را جذابتر کنیم؟
به نظر من باید به این موضوع هم از بعد تجاری و هم از بعد معماری نگاه کرد. یعنی اینکه به یک مرکز خرید به عنوان یک مجموعه توجه کنیم، نه صرفا به عنوان یک حجم ساختمانی و نه چیزی شبیه به جعبه. لذا باید علاوه بر بازیهای معمارانه در فرم بنا، تنوعی از عملکردهای مختلف را در آن برنامهریزی کنیم.
این موضوع را از لحاظ فرم معمارانه چگونه میبینید؟
به زبان ساده باید گفت که هر مرکز خرید نیازمند یک فاکتور هیجانانگیز است که آن را در این رقابت متفاوت جلوه دهد. گاهی اوقات موضوع تنها به یک واحد تجاری در مجموعه یک مرکز خرید محدود میشود. اما این روزها در اغلب موارد جذابیت یک فرم کلی است که کمک کند تا یک مرکز خرید برای تمامی اعضای خانواده جذاب باشد.
چه نوع سازماندهی فضایی و کارکردهایی در Shopping Center، Mall Shopping و Store Department متمایزکننده این سه نوع، از یکدیگر هستند؟
Center اShopping معمولا مجموعهای از مغازهها با یک مسیر پیاده سرپوشیده بین آنهاست. Mall Shopping یک حجم بزرگ با مغازههای داخل آن در سبک آمریکایی است. Store Department یک فروشگاه تحت نظر مدیریت واحد است که دپارتمانهای مختلفی برای فروش اجناس خود دارد و در حقیقت گونه اولیه و تکاملنیافته Mall Shopping است.
درحالحاضر در بسیاری از نقاط جهان کار میکنید. از نظر خودتان در کدام کشورها مردم ارتباط بهتری را با آثار شما برقرار کردهاند؟
راحتتر است که بگوییم کجا کمتر فهمیده میشویم. در حقیقت آثار ما برای مردم انگلستان و چنین بسترهای اجتماعی و فرهنگی کمتر قابل درک است. چرا که سبک ما نه آنقدر سنتی و محافظهکارانه است و نه کاملا به دنبال آخرین مد روز.
کدام معمار یا اثر معماری در جهان بر سیر اندیشهها و جهتگیری حرفهای شما تاثیرگذار بوده است؟
ساختمانهای متنوع زیادی در جهان هستند که من آنها را دوست دارم، بناهایی که معماران مختلف و با دیدگاههایی مختلف آنها را طراحی کردهاند. اما بیشتر از این ساختمانها، برخی از عناصر و جزئیات معماری آنهاست که نظر مرا به خود جلب میکند. این اجزا در ترکیب با جزئیاتی که خود در ذهن دارم، ممکن است الهامبخش من برای طراحیهای آینده باشد. به عقیده من، کوچکترین جزئیات یک پروژه نیز درست به اندازه ایده کلی همان پروژه دارای اهمیت است.
نظرات
ارسال نظر
manicure
You have made some good points there. I checked on the web for more info about the issue and found most people will
go along with your views on this website.
http://mitzieehret.weebly.com/blog/shoe-lifts-the-chiropodists-option-for-leg-le
At this time it appears like BlogEngine is the best blogging platform out there right now.
(from what I've read) Is that what you're using on your blog?
Waldo
I’m not that much of a online reader to be honest but your
sites really nice, keep it up! I'll go ahead and bookmark your site to come
back later on. Cheers