حدود یک ماه از افتتاح رولر کوستر(ترن هوایی) عجیب و غریب پارک هاینریش بیشتر نمیگذرد اما همین فاصله کوتاه کافی است تا همه درباره سازهای عجیبوغریب صحبت کنند که در ارتفاعات پارک هاینریش در جنوب دوئیسبورگ آلمان سر به آسمان افراشته و همه نگاهها را بهخود جلب کرده است. شاید خود طراحان این حجم فلزی بزرگ و براق هم گمان نمیکردند، کارشان اینقدر سروصدا کند و این مسیر در هم پیچیده پیادهروی که سازه آن شبیه یک ترنهوایی بزرگ است، اینقدر زود تبدیل به یکی از مطرحترین پروژههای سال2011 شود. طرح رولر کوستر توسط «هیک موتر» و «اولریش جنت» 2 آرشیتکت آلمانی انجام شده است و درحالحاضر با ارتفاع 21متر، به روایتی بلندترین «مجسمه»ای است که تابهحال در آلمان ساخته شده است.
این سازه فلزی بزرگ مسیری در هم پیچیده از لولهای است که پس از طی پیچوتاب زیاد و رسیدن به ارتفاع اوج سرازیر میشود و دوباره به زمین برمیگردد. درون این لوله بهطرز هنرمندانهای راهپلهای تعبیه شده که در طول مسیر و هماهنگ با پیچشوچرخش لولهها بهطرز شگفتانگیزی در هم میپیچد تا امکان پیادهروی و پلهنوردی و بالا رفتن و پایین آمدن از این سرتا آن سر مهیا باشد. با اینحال در طول مسیر موانعی وجود دارد که در این مسیرها بنبست ایجاد میکند. در نقاط عطف حرکت منحنیوار لوله، چرخش پلهها چنان طراحی شده که در حالی که به نظر میرسد پله باید برگشته باشد، پله مسیر منطقی خود را با تغییر شیب حفظ کرده و لوله پیچیده است. نحوه طراحی این پلهها بسیار جالب است. بازدیدکنندگان از محل اتصال حرکت پیادهروی را شروع میکنند اما چرخشها در این مسیر هیچکدام کامل نیست. مدام شیب پلهها تغییر میکند و تغییر مسیر دائم اتفاق میافتد. بنابراین نمیتوان از این مسیر انتظار پیادهرویای آرام و دلپذیر داشت، بلکه چنانکه منطق و کانسپت پروژه هم ایجاب میکند، حرکتها در آن رفتوبرگشتی و سریع است و مدام تغییر در نحوه حرکت اتفاق میافتد. حرکت از یک نقطه در سطح زمین آغاز میشود و بعد از پیچوتابهای زیاد و مواجهه با موانع و بنبستها دوباره بههمان نقطه بازمیگردد.
از دور این سازه بزرگ و براق احساس سرعت را در بیننده تداعی میکند اما این مسیر ترنهوایی نیست و برای پیادهروی و پلهنوردی طراحی شده است. کافی است کسی نزدیک آن شود یا به قصد پلهنوردی پا داخل لولهها بگذارد، آن وقت مسیری عجیب را برای پیادهروی تجربه میکند؛ مسیری که – بهخصوص در نقاط اوج - منظره فوقالعادهای به پارک هاینریش دارد. کانسپت این پروژه سرعت است اما برخوردی متفاوت و هجوآمیز با آن دارد. در این پروژه، میان سرعت سازه و رفتوبرگشتهای کند که از یک نقطه شروع میشود و در یک منطق نهیلیستی بعد از پیچوتابهای بسیار بههمان نقطه بازمیگردد، تضاد دیالکتیکی وجود دارد که مفهوم حرکتهای سریع و پیچیده را به هجو تبدیل میکند. شاید به همین دلیل است که در همین زمان کوتاه به این رولرکوستر لقب خرگوش و لاکپشت دادهاند؛ داستان معروفی که سمبل نگاه هجوآمیز به مفهوم سرعت است. در تحلیل فلسفی این سازه، نگاه نهیلیستی و نوعی انکار پستمدرنیستی هم نسبت به مفهوم حرکت دیده میشود. در واقع اینکه این سازه هیچ کارکردی ندارد و حتی جذابیتهای تفریحی سازههای مشابهی مثل ترنهوایی را هم ندارد و حرکت در آن صرفا نوعی رفتوبرگشت پرهیاهو و بینتیجه است، به این دریافت ذهنی دامن میزند. هیچکس تردیدی ندارد که طراحی این پلهها یک شاهکار تمامعیار مهندسی است. در حالی که بهنظر میرسد در بخشهایی از مسیر که حرکت غیرممکن باشد، این پلهها طوری طراحی شدهاند که این کار را ممکن میکنند اما با این همه این سوال در پایان مسیر در ذهن بهوجود میآید که «آخرش که چه؟» البته این ایراد به این طرز تفکر فلسفی هم وارد است که با همین استدلال این همه فلسفهبافی آخرش که چه؟ اما با همه اینها این پروژه باعث رونق این منطقه در آلمان شده و باعث شده تا در همین مدت کوتاه گردشگران بهسوی رولر کوستر جذب شوند و به این منطقه بیایند اما در همین مدت کوتاه هم عکسالعملها نسبت به آن متفاوت بوده است. بعضیها جنبه سرگرمی آن را دیدهاند، بعضیها با دقت در فلسفه طراحی آن در جستوجوی معانی خاص آن برآمدهاند اما غالبا برخورد با این سازه، برخوردی دوگانه از دور و نزدیک بوده است. رولر کوستر از دور خیلی جذاب بهنظر میرسد ولی از نزدیک ماجرا خیلی جذاب دیده نمیشود. در طول مسیر موانع زیادی وجود دارد که کسی را که قصد پیادهروی کرده خسته میکند و در مواقعی موجب میشود که احساس سرخوردگی در او بهوجود بیاید اما با این همه نباید غافل از این نکته بود که فلسفه ترنهوایی و رولر کوستر نوعی تخلیه انرژی است. در این رولر کوستر خاص هم میتوان این تخلیه انرژی را در زمینه تخلیه فلسفی ارزیابی کرد؛ آن هم تخلیهای فلسفی که در محیطی طبیعی و دلانگیز چون پارک هاینریش اتفاق میافتد.
شاید اینطور به نظر برسد که در تفسیر فلسفی این پروژه برخوردی اغراقآمیز شده است اما این پروژه ویژگیهای سازهای و جزئیات مکانیکی پیچیدهای دارد، همانطور که معماری خاص آن نیز خاص و منحصربهفرد است. با این همه این پروژه بیش از آنکه از منظر سازهای یا مکانیکی یا معماری و طراحی شهری، مورد توجه قرار بگیرد، در حوزه طراحی لنداسکیپ حائز اهمیت است و باید آن را از این منظر نیز مورد توجه قرارد داد. یکی از نکات مهم و قابل توجه در این پروژه این است که از هر جهتی که به سازه آن نگاه شود، تصویر متفاوتی دیده میشود. بخشهایی از سازه از فلز روی ضایعاتی ساخته و تلاش شده تا از الگوهای ساخت پایدار در ساخت سازه استفاده شود. طول مسیر این رولر کوستر 220متر است و ارتفاع بلندترین نقطه آن به 21مترمیرسد.
پروژه نورپردازی خاصی دارد و منظره شب آن، بسیار تصویر حسابشدهای است. چراغهای خاصی روی نردهها و بدنه لوله کار گذاشته شده و این باعث میشود که این سازه که درحالحاضر نماد این منطقه در آلمان شده، در شب درخشش ویژهای داشته باشد و کارکرد نمادین خود را تکمیل کند، ضمن آنکه امکان استفاده از رولر کوستر در شب نیز برای استفادهکنندگان و مراجعان فراهم است.
طراحان این پروژه، در هشتسال گذشته کارهای هنرمندانه را در فضاهای عمومی و نمایشگاهها انجام دادهاند. این دو معمار را بهعنوان معمارانی زمینهگرا (contextual) در آلمان میشناسند. برای این نوع معماران نحوه مواجهه با بستری که کار در آن انجام میشود نکته بسیار مهم و قابلتوجهی است.
«هیک موتر» و «اولریش جنت» در این پروژه نیز، خارج از این خط حرکت نکردهاند. بستر پروژه بهعنوان یکی از مراکز پیادهروی مطرح بوده و در این زمینه نیز طرح خود را همخوان با بستر محیط پیش بردهاند.
نظرات
ارسال نظر