احیای بافتهای قدیمی یکی از بزرگترین مسائل معماری و شهرسازی معاصر ایران است؛ یکی از جدیترین چالشهایی که گاهی در شهرهای تاریخی ما کار را به بحران کشانده است. این مطلب که بازخوانی پایاننامه نویسنده در سال1354 است، یکی از خواندنیترین مطالبی است که تاکنون در اینباره در همشهری معماری منتشر شده است.
رفیع یاشارئل/ کارشناس ارشد حفظ و احیای بافتهای تاریخی
نزدیک به یک قرن از اتخاذ تمهیدات قانونی برای حفاظت از بناها و مجموعههای ارزشمند شهری میگذرد، اما حاصل و بازتاب آن ناامیدکننده است.
مبانی نظری حاکم بر این مقاله که فشرده و اشارهای به پایاننامه نگارنده در خرداد سال 1354 خورشیدی در دانشگاه شهیدبهشتی است، مبتنی بر آن است که چنانچه در مجموعههای مسکونی (محلهها) و همچنین مجموعههای تجاری (بازارها) بازپیرایی اصولی و بنیادین صورت گیرد، همه موارد دسترسیها و امکانات یک زندگی مدرن و مرفه فراهم میشود. مجموعههای مسکونی، بناها و بافتهای ارزشمند تاریخی، مجموعههای تجاری، بافتهای بازارهای سنتی، با کانالیزه کردن هدفمند، تبدیل به خانهها و محلههای بسیار گرانقیمت و دکانها و مجموعههای تجاری مبدل به بازارها و سراهای ثروتمند خواهد شد.
قریب به 40سال است که بناهای تاریخی و کهن که دارای ارزشهای معماری و هنری هستند، شناسایی و مورد بررسی قرار میگیرند. پس از تهیه آلبومهای شناسایی، حاوی نقشههای معماری و عکس و گزارشهای ارزشیابی کالبدی باستانشناسی تحت شمارهای به ثبت میرسند و روی نقشه مشخص میشوند و ضوابط حفاظت برای آنها تعیین میشود. در فرآیند بعدی حریم و ضوابط حریم آن نوشته و مشخص میشود و به تصویب میرسد و بالاخره بافتهای کهن که متشکل از این تاروپود است، شناسایی و به ثبت میرسند و در مورد آنها نیز قوانین تعمیرات و ساختوساز مدون میشود. ولی هرگاه نوبت به استنتاج برآوردهای این چند دهه میرسد، لابد معترفیم که تمامی این تلاش و محنت مستمر به نتیجه مطلوب، که حفاظت و صیانت از میراث ارزشمند معماری ایران است، نمیرسد. و گمان نمیرود که هیچ یک از مدیران، استادان و دستاندرکاران این مقوله چه در گذشته و چه در حال، معتقد باشند که بناها و بافتهای کهن و ارزشمند در شهرها و حتی روستاها حفظ شدهاند.
بهطور کلی همواره نسبت به تخریب و نابودی روزافزون آثار باستانی و بناهای تاریخی ابراز تاسف و تالم میشود و تنها کار افسوس خوردن است. کارآمدترین متخصصان و بهترین اساتید در این راه روزها، ماهها بلکه سالها نشستهای پرشور داشتهاند و اجماع و تبادلنظر کردهاند و هر یک کاملترین ایدهها و نظریههای خود را در راستای تدوین طرحها، قوانین و ضوابط عرضه کردهاند که الحق بسیار بلیغ و شیوا بوده است. اما چه گشایشی از این عقده کور گرهدرگره صورت گرفته است؟ چه حلقهای از این زنجیره مفقود و چه اسم رمزی نادیده گرفته شده است؟ کدام فقره ناقص یا شکسته است که این سلسله کارا نیست و اعصاب منقطع و مفلوج است؟ چرا همه بناهای عتیقه و بافتهای ارجمند دیرسال ما، تبدیل به محلهها و خانههای مخروبه و فرسوده میشود و به مسکن مساکین، تنگدستان و محرومان، مهاجران غیرقانونی و مهاجران فصلی روستاها و حاشیهنشینان تبدیل شده است و حتی بعضی از آنها متروکه و گاهی کنام بدکاران و معتادان و مخفیگاه سیاهکاران شده و در پایان نماد زبالهدانی شهر میشوند؟
چشم خود را به روی واقعیات موجود میبندیم، بدون اینکه حقایق و مسائل درگیر در بناها و بافتهای تاریخی را دقیقا مورد توجه و مداقه قرار دهیم، و از اینرو همه نتایج گرفته شده واهی و از دور دست بر آتش داشتن است و مصداق کبک و برف را تداعی میکند مهمترین مسئله در این میان مربوط به مالکان این بناهاست؛ زیرا یا افرادی کمدرآمد و کمبضاعت هستند که قادر به حفظ و نگهداری از محل زندگی یا محل کسبوکار خود نبوده، یا هزینه کردن در این موارد را عبث و بیهوده میپندارند، مثلا مالک یکی از زیباترین خانههای محله فهادان یزد میگوید: «من و همسرم پیرمرد و پیرزن هستیم و فرزندانمان حاضر به زندگی در این خانه مخروبه نیستند مخارج تعمیر این ارسیها چند میلیون تومان است و این جرزها و گنبد تعمیرات کلی میخواهد. از نظافت این خانه بزرگ ناتوانیم، این آینهکاریها را نمیتوانیم گردگیری کنیم و طاقچه و رفها را تمیز کنیم، این اتاقهای بزرگ را جوانها هم نمیتوانند مرتب پاکیزه کنند، ماه تا سال حیاط جاروب نمیشود و حتی از آبیاری باغچهها هم قاصریم، همسایه هم که (اشاره به خانه مجاور غربی) تاجر منعمی است یک ریال خرج خانه خود نمیکند، برای اینکه آفتابه خرج لحیم است و پول دور ریختن است».
چنانکه گفته شد توجه و نگرش مالکان خانههای کهن به ملک خود، مهمترین مسئلهای است که بههیچوجه قابلکتمان نیست و واقعیت این است که ساکنان این بناها، نهتنها از حفظ، مرمت و نگاهداری کالبدی آن عاجز هستند، بلکه حتی از گرم نگهداشتن آن در زمستان و خنک کردن آن در تابستان نیز ناتواناند و از آن بدتر، زیستن در این منازل است که فاقد همه حداقلهای زندگی امروزی است.
صاحبان این املاک بنای خود را فرسوده و غیرقابل استفاده میدانند و مایلند زمین وسیع خود را به چند ساختمان بلندمرتبه و مدرن تبدیل کنند و از منافع آن بهرهمند شوند.
بی هیچ شکوشبهه، تدوین ضوابط و قوانین در مورد بنا و بافت، ارزشهای مادی املاک را به نیم و حتی یکسوم رسانده است.
آیا ما این اختیار را داریم که حقوق شرعی و قانونی مردمی را نسبت به ملک خود با تدوین ضوابط و قوانین نادیده بگیریم و مجوز بهرهمندی کسانی را از ثروت و دارایی شرعی خود لوث و ملغی کنیم؟ آیا امکان دارد که طی برنامهای منافع مالکان لحاظ شود، بدینصورت که صاحبان خانهها بههیچوجه متضرر نشوند و بناها و بافتها مسکونی، دکانها و بازارها و سراهای کهن ما، به کمال محفوظ باقی بمانند؟
تاروپود محلههای کهن
برای رسیدن به راهکارهای موردنظر، لازم و ضروری است نیمنگاهی به بافت شهرهای سنتی ایران بیندازیم. شهرسازی ایران از دیرباز براساس ترکیب محلهها شکل میگرفته است، بدینترتیب که هر محله متشکل از خانهها و معابر بهظاهر بینظم و در باطن در کمال نظم و دقت سامان یافته و با برنامه دقیق و با تناسبات دورنگرانه و محاسبات مدبرانه، طرحریزی و در هم تنیده شده است.
هر محله دارای مرکزی بوده، که همه کوچهها و معابر اصلی به این مرکز منتهی میشدهاند. این کانون محله از یک بازارچه سرپوشیده که در آن یک یا دو خبازی، قصابی و حداقل یک خواربارفروشی، عطاری، یک دکان میوه، سبزی و ترهبار، ماستبندی و شاید دکانهای عدسی و آشپزی، نعلبندی، نجاری یا خراطی و... بوده، تشکیل میشده است.
در مجاورت این بازارچه سرپوشیده یک میدانچه چندمنظوره نشسته است، که در یک طرف آن مسجد و حسینیه و در طرف دیگر آن آب انبار و حمام عمومی بودند. این مرکز محله تمام احتیاجات روزمره محله را کاملا مرتفع میکرده است.
خانهها و واحدهای مسکونی این محلهها با وجود تنوع در ابعاد و اندازه و چگونگی ترکیب اتاقها و فضاهای داخلی آن، شیوههای تزئینات دیوارها و سقفها و درها، که منطبق بر سلیقه مالکان و نحوه زندگی ساکنان آن بود، از یکدستی و هماهنگی بینظیری برخوردار است.
و حتی وجود تمایزات و تفاوتها در مکنت و رفاه خانوارها، خدشهای به یکپارچگی آن وارد نمیکند.
هر خانه در کمال استقلال و بدون هیچگونه اشراف و مزاحمتی، متمم و مکمل خانههای مجاور است و در حقیقت هر خانه، تکیهگاه دیگر خانههاست و این نشانگر همبستگی، هماهنگی و همدلی اهالی یک محله است. و خوشبختانه شاهد مثال را در بافتهای کهن شهرهای ایران مثل یزد، کرمان، کاشان، اصفهان و حتی تهران میتوان دید.
این نوع شهرسازی و بافت شهری، کاملترین شهرسازی جهان شناخته شده است و به همین دلیل اعجابآور نخواهد بود که امروزه مدرنترین شهرهای جهان بر همین اساس طرحریزی میشود، که مبتکر و مخترع آن پدران ما بودهاند.
ادامه مطلب را می توانید در همشهری معماری شماره 13 بخوانید.
نظرات
ارسال نظر
manicure
Excellent article. I definitely appreciate this website.
Thanks!
manicure
Hello, I enjoy reading all of your article.
I like to write a little comment to support you.
foot pain end of day
I am very happy to read this. This is the type of manual that needs to
be given and not the random misinformation that's at the other blogs.
Appreciate your sharing this greatest doc.
How do you strengthen your Achilles tendon?
I am not sure where you're getting your info, but good topic.
I needs to spend some time learning much more or understanding more.
Thanks for great info I was looking for this information for my mission.
How do you treat Achilles tendonitis?
I've read some excellent stuff here. Certainly value
bookmarking for revisiting. I surprise how much effort you put to create this sort of fantastic informative site.
What do you do for a strained Achilles tendon?
That is a very good tip particularly to those fresh
to the blogosphere. Brief but very accurate information… Thanks for sharing this one.
A must read article!