ناگهان خاطره دوردست حوضخانه فرا می رسد
نوشته شده توسط:میثم مطلق در معماری » معماری ایران | ۰۳ آذر ۱۳۹۱ - ۲۳:۴۱ | ۶ دیدگاهمشغول ساختن خانهای در یکی از روستاهای شمال کشور بودم و همین بهانهای شد تا به این نتیجه برسم که بهرغم دوران باشکوهی که ما در زمینه کاشیسازی در دورههای مختلف داشتیم، هماکنون با نزول بسیار شدیدی در این زمینه روبهرو هستیم. این اتفاق در حالی رخ میدهد که روزگارانی مردم ایران زمین هر آنچه میساختند از کاشیهای حوض و حوضخانه گرفته تا یراق اسب و زیرانداز، قفل و قیچی و سرمهدان دارای شکوهی از توازن و زیبایی و سلیقه بود و دریغا که دیگر این مسئله را نمیتوان مشاهده کرد. همین مسئله سبب شد تا تصمیم بگیرم که خودم در این زمینه وارد عمل شده و آثاری را خلق کنم که بتوان از آنها بهعنوان کاشی نیز استفاده کرد و در نتیجه این آثار شکل گرفتند. در واقع میخواستم با این آثار بار دیگر در زمینه هنرهای کاربردی فعالیتهایی را انجام دهم، همانند اتفاقی که با نمدها و همچنین کوزهها، شمعدانها و... انجام دادم. البته در کنار این مسئله نمیتوانم این موضوع را نادیده بگیرم که بخشی از ایده این نمایشگاه به بیت شعری نو بازمیگردد که من بسیار دوستش دارم: «ناگهان خاطره دوردست حوضخانه/ آه امیرزاده کاشیها با اشکهای آبیت...».
خاطره سالیان دور
اگر شما به اصفهان بروید و روبهروی مسجد شیخلطفالله بایستید از این همه سلیقه، شعور و زیباییشناسی که در کاشیهای آن و همچنین رنگآمیزی آنجا به کار رفته است، حیران میشوید. بدون تردید این اثر تاریخی یک شاهکار است. بنابراین وظیفه هنرمندان است تا خاطره آن همه کاشیهای باشکوهی را که این کشور داشته است دوباره زنده کنیم، اما این هرگز به این معنا نیست که دوباره آنها را با همان شکل و شمایل سابق کپی کنیم، اتفاقی که هم اکنون رخ میدهد و کاشیکاران تنها از کاشیهای زمان صفویه و قاجار کپی میکنند. مشابه همین اتفاق در بسیاری دیگر از بخشهای زندگی ما رخ داده است، برای مثال فرش، گبه، گلیم، نمد و ظروف ما هم دچار چنین سرنوشتی شدهاند و آنچه هماکنون از آنها اجرا میشود، بسیار غلط است، یعنی نمیتوان چیزی یافت که در عین زیبایی با سلیقه کنونی ما هماهنگ باشد. یعنی ظرفی که من بدانم در این کشور تولید شده است و یک سلیقهای پشت آن است، وجود ندارد. این اتفاق در حالی رخ میدهد که ایرانیان گذشته سلیقه و زیبایی را در کوچکترین و جزئیترین زوایای زندگی خود نیز لحاظ میکردند. از چپقی که میکشیدند تا اسب و یراقشان.
این آثار در عین نو بودن، دارای نگاه زیباییشناسانهای هستند که در فرهنگ ما وجود دارد. اعتقاد من این است که حافظه تاریخی ایران یک طعم زیبایی شناسانهای دارد که در این 100سال گم شده و آسیبدیده است و تلاشی برای بهدست آوردن آن نگاه دیده نمیشود.
هنرمندان کنونی و میراث گذشته
پرویز تناولی، فرش بسیار باشکوه «گبه» را کشف و آنها را بدل به مجموعه کرد و سرانجام آنها را به نمایش درآورد. همه آنچه او جمعآوری کرد و دوباره به ما شناساند، شاهکار است. بعد از این اما چه اتفاقی افتاد؟ کسی به این تلاشی که او انجام داد، توجهی نکرد و هماکنون بار دیگر گبههای ما در حال زوال است. ما در چیزهایی که مصرف میکنیم از قبیل پارچهها، ظروف، گبهها و فرشها بدسلیقه هستیم و اصلاح اینها نیاز به یک طراحی مناسب دارد. در کاشان و یزد و بسیاری دیگر از شهرهای ما همچنان کارگاههای زیلوبافی، گلیمبافی و... بسیار زیاد وجود دارد، کارگاههای فلزکاری و نمدکاری پر است اما همه آنها بوی مردگی میدهند و در حال زوال هستند. از آن طرف ما دانشجویانمان را وارد کارگاههایی میکنیم که هیچ هنر و سلیقهای به آنان آموزش داده نمیشود. بنابراین میتوان از تجربهای که در گذشته وجود داشته است، به بهترین شکل بهره برد. نکته تاسفآور این است که ما نهتنها بخش تاریخیمان را از دست دادهایم، بلکه نسبت به گذشته نزدیکتر هم با مشکلاتی مواجه شدهایم، برای مثال حتی در همین اواخر – مثلا 40،50 سال پیش- هم میشد نشانههایی از این هنر و ظرافت را مشاهده کرد، چیزی که هماکنون دیگر وجود ندارد. تاکید میکنم برای اصلاح شرایط کنونی باید دوباره دست بهکار شد. البته من درباره یک باززایی حرف میزنم نه تکرار. همه اینها موضوعاتی است که دانشجوی هنر باید درباره آن فکر کند و هنرمندان نیز باید فعالیت کنند. باید تلاش کرد تا سابقه زیباییشناسی کهنی که ما در گذشتهمان داشتهایم را دوباره احیا کنیم.
اولین گامها...
نمیتوان در عین حال این مسئله را نادیده گرفت که در سالهای اخیر اتفاقات خوبی رخ داده است، برای مثال تلاشهای هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی هماکنون به بار نشسته است. مردمان تا پیش از این چندان به خرید آثار هنری توجهی نداشتند، اتفاقی که هماکنون رخ داده است. گبهها یا قالیچههای تصویری که با همت تناولی جمعآوری شدند، باعث شد تا یک دفعه نگاه تازهای در جامعه ما و همچنین خارج از کشور نسبت به این فرشها ایجاد شود. پیش از اینکه پرویز تناولی گبهها را معرفی کند کسی علاقهای به آنها نداشت. تناولی ارزشهای زیباییشناسی آنان را نشان داده و باعث رونقشان شد. حالا اینکه کسانی دارند غلط کار میکنند، دیگر یک مصیبت اجتماعی است که خیلیها درحالحاضر علاقهمند نیستند تا درست کار کنند و سهلانگاری میکنند. زمانی که من نمایشگاه نمدها را گذاشتم، آنها تبدیل شده بودند به یکسری پادریهای عقبافتادهای که در شمال کشور میفروشند. اما من بعدها دیدم اشخاصی روی نمدها، کارهای درجه یکی خلق کردند و وقتی میشود با 2هزار تومان یک نمد خرید، قیمت برخی از آنها سه، چهار میلیون تومان است. باور کردنی نیست که قیمت نمد در ایران از فرش بیشتر باشد. این همان اشاره، طراحی و باززایی است که اهمیت دارد.
- دانشگاه معماری سوره برگزار می کند؛ نمایش فیلم l ecole de siza
- خبرهای خوش برای علاقمندان به معماری؛دوره فشرده اسکیس و راندو
- گزارشی از یکی از هیجانانگیزترین مسابقات معماری جهان؛ آسمانخراشهای ایولو
- نماشگاهی از اثار فرانک لوید رایت؛معمار ارگانیک قرن بیست و یک
- به مناسبت سالروز تولد معمار بزرگ؛ تولدتان مبارک جناب نیمایر
- نمایشگاهی از کارهای گروه معماران GRAFT؛ نمایشگاه: ابهام متمایز
- انتقاد وزیر از کمبود معماری اسلامی
- معماری درمانی به روایت یک معمار
- رسانه ها و اثرات معماری
- فرمالیسم هنری در سینما و معماری
- آقای معمار،ایران را ندیده مرد
- هویت معماری
نظرات
ارسال نظر
manicure
I'm extremely impressed with your writing skills and also with the layout on your weblog.
Is this a paid theme or did you modify it yourself? Either way keep up the nice quality writing, it
is rare to see a nice blog like this one today.
manicure
You've made some good points there. I checked on the internet to find out more about the issue and found most people will go along with your views on this website.
manicure
What's up it's me, I am also visiting this website daily,
this web page is in fact nice and the people are genuinely sharing good thoughts.
http://joyjupe.snack.ws/hammer-toe-repair-surgery.html
Hi my loved one! I want to say that this post is amazing,
nice written and come with approximately all vital infos.
I would like to look extra posts like this.
foot pain on top of foot
First of all I want to say excellent blog! I had
a quick question in which I'd like to ask if
you do not mind. I was interested to know how you center yourself and clear your head prior to writing.
I have had a difficult time clearing my mind in getting my ideas out.
I truly do take pleasure in writing but it just
seems like the first 10 to 15 minutes are wasted
simply just trying to figure out how to begin. Any ideas or tips?
Many thanks!
What do you do for a strained Achilles tendon?
Nice post. I learn something new and challenging on blogs I stumbleupon on a daily basis.
It's always helpful to read through content from other authors and practice something from other sites.