انتقال میراث اجدادی
نوشته شده توسط:میثم مطلق در معماری » معماری ایران | ۰۳ آذر ۱۳۹۱ - ۲۳:۵۴ | ۲ دیدگاهماهنامه همشهری معماری/محمدباقر خسروی
همه ما به زبان فارسی صحبت میکنیم، آیا ادبیاتی که امروزه از آن استفاده میکنیم در ارتباط با واژگان همانی نیست که سعدی در شعرهایش استفاده میکرده؟ در ادبیات، کسی این تلقی که چون به دنیای جدیدی وارد شدهایم باید از واژگان اصیل عبور کنیم وکلمات جدیدی بهوجود بیاوریم را نمیپذیرد. در مورد معماری هم همین موضوع صادق است. به همان نسبت که کلمات، زبان فارسی را شکل میدهند معماری هم کارکرد زبانی برای ارتباط دارد و انقطاع در آن، مثل انقطاع در ادبیات باعث درهمریختگی میشود. چرا شهروندان ما -نه نخبگان- با معماری و شکل و قیافه شهرمان ارتباط برقرار نمیکنند. ارتباط برقرار کردن با یک متن تخصصی فرانسوی کار یک زبانشناس و متخصص زبان فرانسوی است اما توده جامعه هرگز نمیتوانند با آن متن ارتباط برقرار کنند چون زبان مشترکی بین توده جامعه و آن متن وجود ندارد. صحبت ما درحالحاضر این است که در ارتباط با معماری روزمان دچار انقطاع زبانی هستیم و معماری ما با توده مردم ارتباط برقرار نمیکند. این معضل اول ماست.
دلیل بهوجود آمدن این معضل در این است که به همان نسبت که زبان از گذشته به حال منتقل میشده، معماری هم در یک بازه زمانی از گذشته به حال منتقل میشده اما با شکلگیری دانشکدههای معماری بهجای اینکه وضع بهتر شود، بدتر شد. چون در دانشکدههای معماری ما دستور و ساختار زبان معماری غربی به دانشجویان ایرانی آموزش داده میشود، بعد از دانشجویان میخواهند که با همان دستورالعمل غربی برای ایران معماری ایرانی را توسعه و ترویج دهند.
روح و فرهنگ معماری در کالبد زمان منتقل میشود، چنانکه ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر(ص) دینی به نام اسلام را پایهگذاری کرد که تا الان ادامه پیدا کرده و به ما منتقل شده است اما در انتقال روح معماری اسلامی به این دوره انقطاعی پیش آمد. وقتی روش آموزش معماری تغییر کرد ساختار و روح آن هم دستخوش تغییر شد. معماران و دانشجویان ما ایرانی بودند اما ماهیت آموزش تغییر کرد. این اتفاق اینطور افتاد که در دوره پایه به دانشجویان معماری مبانی زیباییشناسی غربیها را آموزش دادند و خواستند با مبانی زیباییشناسی غربیها، معماری ایرانی را تحلیل کنند. در برخی موارد انطباق وجود داشت اما در بسیاری موارد هم مطابقتی وجود نداشت و اینجا بود که دچار معضل شدیم. به عنوان مثال سردر مسجد جامع یزد با تناسبات معماری غربی همخوانی ندارد ولی در عین حال یکی از شکیلترین بناهای معماری ماست و اسباب حیرت همه معماران غیرایرانی است.
بسیاری از بناها شاید زیبا باشند اما این زیبایی در سیمای شهر منعکس نشده است. به نظر من تنها شهرداری متولی نیست بلکه مراجع سیاستگذار و مراجع آموزشی هم باید تمامقد وارد ماجرا شوند. مراجع آموزشی باید جامعه نخبگان معماری را در راستای معماری خوب و اصولی آموزش بدهند و سپس شهرداری این اصول را کنترل کند. پس با این روشی که هماکنون دنبال میکنیم نمیتوان از شهرداری انتظار داشت که معماریای را که تعریف درستی از آن برای طراحان نشده را در راستای اجرای منطبق با ارزشهای درونی معماری اسلامی و ایرانی کنترل کند. این معضل اول معماری ماست که کماکان پابرجاست.
بعد از اینکه جامعه نخبگان معماری ما نتوانستند این پیوند زبان را برقرار کنند، حمله کردن به فرم شروع شد. میگفتند چه دلیلی دارد که فرم را تکرار کنیم اما فرم در ذهن مخاطب با تکرار در طول تاریخ تبدیل به نمادها و ارزشهای جامعه میشود. وقتی فرم تبدیل به نماد شد، آن وقت نماد تعریف جامعهشناسی دارد. نمادها ارتباطدهنده فرهنگی و هویتی بخش اعظمی از جامعهاند. وقتی همین حرف را میزنیم یک تحلیل جامعهشناسی بهوجود میآید و باید سراغ جامعهشناسی نماد برویم. دیگر نمیتوان آن فرم و نماد را بهسادگی حذف کرد و پای جوامع انسانی به وسط میآید. وقتی بحث جوامع انسانی مطرح میشود ناچاریم سراغ فرم برویم. اگر بخواهیم آن فرم را تغییر بدهیم باید ارزشهای درونی آن فرم را در نظر بگیریم که آنها هم تغییر میکند. به عنوان مثال در مراسمهای عاشورا و تاسوعا وقتی سینهزنی و علمکشی را میبینیم، نمادهایی را میبینیم که درون خود ارزشهایی را منتقل میکنند. وقتی فرمی را کنار میگذاریم و نماد جدیدی را میآوریم باید یادمان باشد که این نماد جدید درون خود ارزشهایی دارد و این ارزشها را منتقل میکند. این معضلی است که اخیرا در سطح شهر تهران مطرح شد و میتوان به نمادهای فراماسونری اشاره کرد. بهدلیل مطرح شدن این نمادها بحث سوم را بهوجود میآورد. اصولا جوامع برای ارتباط و پیوند فرهنگی خود بهدنبال نماد هستند. بهعنوان مثال پرچم. پرچم، نماد هویت ملی مردم یک جامعه است. یک جامعه هم در ارتباطات شهرنشینی دنبال نمادهای شهری است که به آن نقطه جغرافیایی هویت میبخشد. اگر شما نتوانستید معماری جدیدی تعریف کنید که هویت معماری قبلی را منتقل کند، جامعه معطل نمیماند چون محتاج نماد است زیرا نماد، فصل مشترک ارتباطات اجتماعی است خصوصا در معماری. وقتی این نماد مستقر شد نکته دیگری بهوجود میآید و آن، این است که در طول تاریخ انسانها نمادها، اساطیر و الگوهایشان را ناخودآگاه و براساس ضوابط فطری منتقل میکنند و این انتقال به طول تاریخ رسوخ میکند. این انتقال است که به یک کشور و یک ملت هویت میدهد. به همین دلیل ارزشهای کهن نهفته در نمادهای تاریخی ما با ارزشهای پنهان در نمادهای جدید انطباق ندارد و وقتی این انطباق وجود نداشته باشد، ذهنیت مشوش در جامعه بهوجود میآید. وقتی ذهنیت مغشوش بهوجود میآید این ذهنیت نماد عینی در ترکیب شهرها بهلحاظ همجواریهای بناها پیدا میکند و این موضوع معضل سیمای مغشوش شهر تهران است. پس نمیتوانیم مستقیما به انتقال نمادها و انتقال فرمهای گذشته بدون توجه به راز نهفته در آن و قدرت معنایی فرمهای گذشتگانمان حمله کنیم.
هیچ معماری را پیدا نمیکنیم که معماریاش را بدون توجه به زمینهای که بنایش را در آن طراحی میکند، طراحی کند چون معماری وابسته به زمینهای است که در آن طراحی میشود. به همین خاطر است که استاد کار معماری در دوره صفوی وقتی آینه را میآورد آن را در زمینه کار خودش به کار میگیرد چون ارزشهایی را که در جامعه بهوجود میآورد توسط معماری خودش به مصداق یک دیاپازون تشدید کند. معماری باید ارزشهای گذشته خودش را مثل دیاپازون تشدید کند. اگر شما در یک شهر و بنایی استقرار داشتید و نتوانستید مثل دیاپازون با آن بنا ارتباط برقرار کنید آن بنا افت دارد. این نگاه دیاپازونی به بناست. معماری اسلامی هم عینا نقش دیاپازون عناصر مقدس را ایفا میکند. اگر شما در یک بنای معماری مذهبی مانند مسجد قرار گرفتید و حس ارتباط با خداوند را در شما تشدید نشد آن بنا، بنای معماری اسلامی نیست. نکته دوم این است که بعضیها بحث تکنولوژی جدید را به میان میآورند و میگویند تکنولوژی جدید بهوجود آمده اما اصلا این بحثها نیست باید به ارزشهای درونی نگاه کنیم. معماری اسلامی یکبعدی نیست. این نیست که شما یک معماری بد داشته باشید و فرمهای معماری اسلامی را در آن پیاده کنید معماری اسلامی باشد. معماری اسلامی وقتی مطرح میشود که شما یک شرایط احراز داشته باشید. مقدمه معماری اسلامی پایداری سازه، عدم تخریب محیطزیست و... است. حال اگر بنایی این ویژگی را داشت باید یک جزئیاتی را روی آن پیاده کرد. این جزئیات حریمبندیهای خاص را شامل میشود مثلا در خانه باید حریم خانواده وغیر رعایت شود این موضوع که اصل محرمیت در فضاها بوده است در معماری گذشته بهصورت بیرونی و اندرونی عینیت یافته است. یعنی ارزشهای مذهبی جامعه باید حفظ و منتقل شود. نباید از مساله انحراف پیدا کرد. ما طرفداران معماری اسلامی مخالف سازه و استراکچر جدید نیستیم بلکه میگوییم آنها مقدمه هستند نه موخره. باید از این دیدگاه به معماری نگاه کرد.
- دانشگاه معماری سوره برگزار می کند؛ نمایش فیلم l ecole de siza
- خبرهای خوش برای علاقمندان به معماری؛دوره فشرده اسکیس و راندو
- گزارشی از یکی از هیجانانگیزترین مسابقات معماری جهان؛ آسمانخراشهای ایولو
- انتقاد وزیر از کمبود معماری اسلامی
- معماری درمانی به روایت یک معمار
- رسانه ها و اثرات معماری
- فرمالیسم هنری در سینما و معماری
- هویت معماری
- یک تجربه معماری ساده گرایانه
نظرات
ارسال نظر
manicure
Wonderful blog! I found it while surfing around on Yahoo News.
Do you have any tips on how to get listed in Yahoo
News? I've been trying for a while but I never seem to get there!
Appreciate it
manicure
It's amazing to pay a visit this web page and reading the views of all friends concerning this piece of writing, while I am also eager of getting know-how.